شطرنج عشق
شطرنج عشق

شطرنج عشق

عنوان: شطرنج عشق
کد کالا:

آفاق نمی دانی این لذت بخش ترین پیروزی است که تا به حال نصیبم شده است باور می کنی، وقتی حالت صورت و نگاه درمانده ات حتی در محل کار یادم می آید نمی توانم جلوی خودم را بگیرم و شروع می کنم به خندیدن و بقیه با تعجب نگاهم می کنند و فکر می کنند که دیوانه شده ام.
من با دلی پر از غم به عشق خود فکر می کنم و اگر امید بفهمد به جای شکست از احساس جدیدی که به او دارم ناراحتم و تنها نگرانیم از عشقی است که فکر می کردم به خاکستر نشه ولی جنان گداخته و شعله ور شده که تمام وجودم را گرفته و من نگران آن روزی هستم که او بفهمد آن وقت است که تا آخر عمر به دیده حقارت مرا بنگرد...

نویسنده:

فریده ولوی


شابک:

9789641930204


نوبت چاپ:

پنجم


ناشر:

علی


قطع کتاب:

رقعی


نوع جلد:

شمیز


تعداد صفحه:

576


تیراژ:

200

2,160,000  ريال
وضعیت: موجود
طرح جلد (0)
محتوا (0)

 
نظرات کاربران
  • یزدان بخش
  • محدوده سنی: از 35 تا 45 سال
  • 1393/11/29

خانم ولوی واقعا کتاب خوبیه احسنت به شما
  • صبا عباسی
  • محدوده سنی: از 35 تا 45 سال
  • 1393/7/9

تنها کتابی که واقعا عاشقانه خوندم انقدر زیاد که حساب خوندنش از دستم در رفته
  • صبا عباسی
  • محدوده سنی: از 35 تا 45 سال
  • 1393/7/9

تنها کتابی که واقعا عاشقانه خوندم انقدر زیاد که حساب خوندنش از دستم در رفته
  • مبنا
  • محدوده سنی: از 25 تا 35 سال
  • 1393/5/1

باسلام
کتاب بدی نبود .اما تداخل زمان داشت .کتاب از زمان دهه چهل نقل شده واز تکه کلام های امروزی استفاده کرده اید .مادرامید در جایی گفته که برای امید کیس های زیادی پیدا کرده ام امید هیچ کدام را انتخاب نکرده و............ورفتارهای افاق به نوعی بود که انگار واقعا بی صاحب بود وداستان از لحاظ حس گرما واقعا تهی بود وخیلی سرد بود .ارمان برادرش چقدر بی غیرت بود که میدانست افاق وامید مشکل دارند وسکوت کرد .کسی از سر دلسوزی برای خواهرش سکوت می کند می توانست با بروز مشکل به بزرگترها جلوی تمام این مشکلات را بگیرد
  • شیرین جمشیدی
  • محدوده سنی: از 35 تا 45 سال
  • 1393/2/8

سلام خانم ولوی عزیزم
به نظر من که رمان قشنگی بود درسته که خیلی از دست امید حرص خوردم و یا جاهایی واقعا" دلم می خواست ادامه ندم ولی در عین حال از امید خوشم اومده بود چون باعث شد آفاق از لحاظ شخصیتی بزرگ شود و غرورش از بین برود .خیلی ممنون
مرسی نشر علی
  • آفاق
  • محدوده سنی: از 25 تا 35 سال
  • 1392/12/5

به نظر من عقیده همه دوستان قابل احترام است منم از شطرنج عشق خیلی لذت بردم
  • نازنین زهرا
  • محدوده سنی: کمتر از 15 سال
  • 1392/9/7

رمان بسیار قشنگیه خیلی خوشم اومد
  • ترنم
  • محدوده سنی: از 25 تا 35 سال
  • 1392/8/20

به نظر من عجیب ترین داستان ها هم می تونه رخ بده پس اتفاقات این داستان غیر معمول نبود.
من این کتاب رو خیلی وقت پیش خوندم و با اومدنش جزو پرفروش ها دوباره برای خوندنش وسوسه شدم.
ممنون از نویسنده عزیز و نشر علی!!!!!
  • باران
  • محدوده سنی: از 25 تا 35 سال
  • 1392/8/3

چه قدر سلایق متفاوته!!!!!!!!
من عاشق این کتابم! اگر بگن 5 تا از بهترین های علی این حتما توش هست!بارها خوندمش و الان باز هم دلتنگ مرورش هستم.
به نویسنده ی عزیز احسنت میگم و از نشر محبوبم علی تشکر می کنم برای چاپ این کتاب!
موفق باشید دوستان!
  • انا
  • محدوده سنی: از 25 تا 35 سال
  • 1392/7/17

رفتارهای امید به شدت اعصاب خورد کن بود
  • ریحانه پ
  • محدوده سنی: از 25 تا 35 سال
  • 1392/1/22

دور از واقعیت و اعصاب خرد کن بود
  • فروغ سعیدی
  • محدوده سنی: از 25 تا 35 سال
  • 1391/10/17

با سلام . به نظرم کتاب خوبی بود ولی خیلی دور از واقعیت بود .ولی واقعا نویسنده زحمت کشیده بود .منم با خوندن هر صفحه از کتاب یه مشت قرص اعصاب میخوردم شما نمی خوردین؟
  • فریناز
  • محدوده سنی: از 15 تا 25 سال
  • 1391/9/22

کتاب خیلی قشنگی بود اما واقعا داستان باورنکردنی داشت.یعنی واقعا می شه به همین راحتی زندگی را مثل بازی شطرنج دید و خرابش کرد؟!؟
  • دنيا
  • محدوده سنی:
  • 1391/2/12

خوشم اومد
  • پریسا دلدار
  • محدوده سنی:
  • 1390/12/25

وای بهاره جوووون تموم حرفای دل منو زدی
  • niloofar
  • محدوده سنی:
  • 1390/12/23

kheyli ghashang va ziba kheylo doost daram man een roo
  • لاله
  • محدوده سنی:
  • 1390/11/26

بخاطر موضع متفاوتش عاشق این کتابم
  • احسان
  • محدوده سنی:
  • 1390/10/30

قشنگ بود من خوشم اومد ولی مامانم عاشق این کتابه ممنون از خانم ولوی ونشر علی
  • sadaf
  • محدوده سنی:
  • 1390/8/12

kheilli bad bood
na hadaf dasht na jajabeyi ke adam o bekesh
aslan khosham naymad
  • *سحر*
  • محدوده سنی:
  • 1390/8/8

سلام به همه دوستان خوبم خوشحالم که اینجا میتونم با علاقه مندان کتاب همراه باشم در مورد شطرنج عشق به نظر من هم کمی دور از باور بود و گاهی به قدری از دست دیوونه بازی های امید حرص می خوردم که کتاب رو می بستم و بعد از مدتی که اعصابم اروم می شد می خوندم ول موضوع فوق العاده ای داشت من که برای اولین بارکتابی رو می خوندم که فاصله بین نفرت و عشق رو نشون می داد و به نظرم داشتن غرور تا این حد هم دیگه خوب نیست اخه ادم خودش عذاب می کشه عالی بود و متفاوت ممنونم
  • سحر
  • محدوده سنی:
  • 1390/7/25

خوب بود ارزش خوندن رو داره ممنون
  • yasi
  • محدوده سنی:
  • 1390/7/21

adami nistam k too ketab khoondan khodamo aziat konam va hatman kheilii zood y ketabo tamoom konam ama in yeki az ketabaei bood k man vaghti dastam gereftam ta tahesh raftam va az khabam zadam va in ketabo tamoom kardam vaghaaan fogoladee booooooooood
  • ژاله
  • محدوده سنی:
  • 1390/7/16

قشنگ بود
  • eli
  • محدوده سنی:
  • 1390/7/14

bad tarin va bi hadaf tarin romani bod ke khondam
  • بهاره بهارلوئي
  • محدوده سنی:
  • 1390/7/12

باسلام خدمت شما خانم ولوي عزيز وخسته نباشيد خدمت شما و تشكر بابت كتابتون بايد بگم كه من هم شطرنج عشق رو خوندم واز خوندن اون هم لذت بردم و هم كلي حرص خوردم و صادقانه بگم كه سه چهار روز از دست ديوانه بازي هاي اميد نتونستم به سراغ خوندن اون برم بعداز كلي كشمكش با خودم كه ميگفتم خوب بقيه داستان چي ميشه اونو ادامه دادم و كلا از داستان كه سوژه اي جديد داشت و عشق اونها بر خلاف شيوه متداول در رمان ها بود بنوعي خوشم اومد و همين رو عامل كشش داستان ميدونم اما سوالي كه براي من پيش اومده اينه كه تقريبا در اواخر داستان اميد ميگه كه دارم فكر ميكنم بقول تو مشكل رواني دارم و ميگه كه پيش يكي از دوستان روانپزشكش ميره اما باز هم مشخص نمي شه كه واقعا مشكل روحي داشت يا نه فقط حس خودخواهيش باعث ميشد كه اينگونه رفتاركنه اما در مورد افاق هم اگر كه به قول خودش تمام رفتارهاي اميد رو در اين چند سال به خاطر عشقي كه به اون داشته تحمل كرده پس چرا هيچ حركتي براي حفظ زندگيش نمي كرد و يك جا كه اميد ميگه بخاطر اون كه اگر از طلاق صرف نظر كنه قيد زيبا رو ميزنه باز حاضر نيست چنين كاري رو بكنه و ديگر اينكه هر چه كه خونديم عاشق و معشوق از نگاه هم حرف هم رو ميفهمند پس چطور افاق در شرايط خاص كه اميد رو با چشمهاي مهربان ميديد نمي توانست حقيقت رو بفهمه ويا در اخر گفت كه مطمئن بودم كه اميد راست ميگفته كه عاشقش بوده چرا باز هم اونو تحويل نگرفت چون حتي اگر ميخواست پيروز ميدان باشه باز هم با حرف اميد كه به عشقش اعتراف كرده بود باز برد با او بود و ديگر اينكه هيچ موقع معلوم نشد چرا اميد از پيشرفت افاق نگرانه چون از نظر تحصيلات كه چيزي كم نداشت واز نظر قيافه و ثروت خانوادگي هم سربود و نكته اخر اينكه كاش بعد اون همه حرص دادن خواننده وقتي به هم رسيدن اينقدر مختصر و مفيد در چند خط تمام نمشد و به قولي اون روي سكه اميد رو هم ميديديم و من واقعا تعجب ميكنم كه چرا در رمان ها تا وصل صورت ميگيره داستان خاتمه پيدا ميكنه چون با دوستاني كه رمان ميخونن صحبت كردم و همه عقيده من رو دارن و ميگن كه خوبه خوبيها هم گفته بشه در پايان اگر پرت و پلا گفتم عذر ميخوام وباز هم از شما تشكر ميكنم چون با همه اين حرفها لذت بردم فقط اي كاش ميشد كه جواب هاي شما نويسنده عزيز و ديگر نويسندگان خوب نشر علي رو در پاسخ به ديدگاه خوانندگان داشته باشيم با ارزوي موفقيت شما در همه مراحل زندگي و تشكر از نشر خوب علي كه از صميم دل دوستشون دارم ارادتمند شما بهاره
  • هنگامه
  • محدوده سنی:
  • 1390/6/28

خدا رو شکر یه بار تو یک داستان دختره خوشگل نبود.داستانش متفاوت بود خوشم اومد.
  • آزیتا
  • محدوده سنی:
  • 1390/6/28

خوب بود .
  • فریده
  • محدوده سنی:
  • 1390/6/22

خوب بود
  • فریده
  • محدوده سنی:
  • 1390/6/22

خوب بود
  • مليسا
  • محدوده سنی:
  • 1390/6/10

اين كتاب برخلاف نظر خيليها خيلي جذب كرد...تا حالا چندين بار كتابو خوندم..
  • جوجو
  • محدوده سنی:
  • 1390/6/1

من كه نپسنديدم. بي مزه بوووووود.
  • فرزانه
  • محدوده سنی:
  • 1390/5/12

با عرض معذرت خدمت دوستان عزیزی که این کتاب رو دوست دارند باید بگم که اصلا از این کتاب خوشم نیومد البته اول داستان خوب بود ولی بقیه داستان کاملا تخیلی بود به نظر من نویسنده باید علاوه بر امید برای افاق هم یک روان شناس خوب پیدا میکرد
  • كامليا
  • محدوده سنی:
  • 1390/5/12

ده هزار بار خوندمش واقعا فوق العاده دبود
  • مرواريد
  • محدوده سنی:
  • 1390/4/15

من كاري به نظر دوستان ندارم بااحترام به نظر دوستان به نظر من هر كتابي حتما ارزش 1 بار خواندن داره و حتماكه نبايد كتابها واقعي واجتماعي باشه به نظر من از خيلي از كتابها كه موضوع تكراري داشت بهتر بود چون موضوعش واقعا تك بود .در ضمن خيلي از موضوع كتابها خيالي است و به نظر من كه بايداينجوري كل نويسنده هارا از نويسندگي حذف كنيم چون همه كتابها قسمتي يابيشتر از قسمتي موضوع خيالي داشته بنا به نظر نويسنده حتا آنها كه داستان واقعي دارند در غير اين صورت كه كل داستان 1صفحه نمي شه بارها خواستم نظر بدم تا اينكه الان دارم نظر خودم راميدم من هم بعضي وقتها مثل بعضي از دوستان در مواقع بيكاري قسمتهايي از داستان را بارها ميخونم ولذت ميبرم به نظرم كتاب جالبي است البته اين نظر من است چون دنبال واقعي بودن يا نبودن كتاب نميگردم ومنتظر كتاب بعديتان هستم خانم ولوي...
  • کتایون
  • محدوده سنی:
  • 1390/4/12

من این کتابو خیلی وقت پیش خوندم ولی وقتی نظر بعضی از دوستانو که گفتن عاشق دیوونه بازی های امید بودن خوندم حیفم اومد نظر ندم..چون اگه من به جای افاق بودم با این دیوونه بازیهای امید به احتمال زیاد کلشو می کوبیدم به یه جا تا به خودش بیاد..........!!!!
کلا با شخصیتی که افاق داشت بعید بود که افسار زندگیشو به دست این پسره بسپاره..
  • پریسا
  • محدوده سنی:
  • 1390/4/11

واقعا برا خودم متاسفم که این رمان رو خوندم......... این کارایی که افاقو امید می کردن فقط از 2 تا ادم دیوونه بر می یاد....یه سوالیم دارم:
اگه امید می خواست بدون عشق ازدواج کنه خب واقعا چرا با اذین ازدواج نکرد....؟؟؟!!!
با احترام به نویسنده محترم من اصلا نکته مثبتی تو کتاب ندیدم..!کتابایی که توش کل کل داره رو خیلی خوندم ولی رفتارای امیدو افاق مثل دو تا روانی بود.
به امید کارای بهتری از خانوم ولویی
  • طناز
  • محدوده سنی:
  • 1390/4/8

خیلی خیلی جذاب بود منتها اولاش! لجبازی های بهد از ازدواجشون دیگه لوس شده بود ام کل کل های خیلی باحالی داشت که ارزش خوندن داشت درسته که کمی اعصاب خورد کن بود اما بازم قشنگ بود عاشق دیوونه بازی های امید بودم خیلی روان بود
  • mobina
  • محدوده سنی:
  • 1390/3/30

baaaaaaad bood
  • هستی
  • محدوده سنی:
  • 1390/2/29

علاوه بر اینکه کشش داده بود اغصاب خوردکن بود.
  • fadiya
  • محدوده سنی:
  • 1390/2/28

این کتاب یکی از بهترین کتابهای نشر علی
من این کتابو در نمایشگاه پارسال به توصیه دوستان رمان خون خریدم و من رو که هر کتابی راضی نمی کنه بینهایت جذب کرد .
  • الناز عطایی
  • محدوده سنی:
  • 1390/2/19

لحظه ای که امید با عصبانیت به اتاق امد و اتفاقات ان شب بسیار غیر واقعی بود
اما در کل بد نبود(ارزش خوندن نداره )
  • محبوبه
  • محدوده سنی:
  • 1390/2/17

کتاب قشنگی بود ولی یه جاهایی لجبازیهاشون یه کوچولو اعصاب خرد کن میشد ولی در کل خوب بود. نمیدونم چرا بعضی از مواقع آدم ها احساسات خووبشون رو فدای غرور و لجبازیهاشون میکنن.از همت و تلاش آفاق خوشم اومد.باتشکر از خانم ولوی
  • صبا
  • محدوده سنی:
  • 1390/2/6

این کتاب مـــــحشــــره..حتما بخونیدش.مرسی
  • سولماز رضائيان-شهرستان تربت جام-استان خراسان رضوي
  • محدوده سنی:
  • 1390/2/4

****شطرنج عشق****
كتاب قشنگي بود به دلم نشست.
به نظر من بعد از ازدواج زن وشوهر كه به همديگر تعهد ازدواج مي دهند خيلي نزديك تر از اين حرف ها
هستند كه بعداز بچه دارشدن همآن قدر باهم لجبازي كنند وبخواهند براي هم شاخ وشونه بكشند.
آخر هاي داستان ديگه اعصابم از دست لجبازي شخصيتهاي داستان خرد شده بود.
  • الهام
  • محدوده سنی:
  • 1390/1/10

خیلی قشنگ بود منتظر کتاب دیگری از خانم ولوی هستم.ممنون
  • kimiya
  • محدوده سنی:
  • 1390/1/5

قسمت های لج و لج بازیشو خیلی دوست دارم
حتما بخرید و بخونید
ممنون از نویسنده ی خوب کتاب و نشر علی
  • هما
  • محدوده سنی:
  • 1390/1/3

عالی بود ولی اعصاب خورد کن.
  • آزیتا
  • محدوده سنی:
  • 1389/12/24

عالی بود .
  • م.مرجان
  • محدوده سنی:
  • 1389/12/18

وقتي ميخوندمش انگاري يكي رومخم شطرنج بازي ميكرد به نظر من كمي دور از واقعيت بود اما خيييييييييييييييييييييييلي خيلي قشنگ بود
مر30 خانوم ولوي و ممنون از نشر علي
  • ستاره @
  • محدوده سنی:
  • 1389/12/12

سلام کتاب نویی بود وقشنگ ولی به قول سپیده عزیزم مخ و اعصاب ما رو هم دیلیت کرد ولی باز ممنونتم علی نازنازی با این نویسنده های خوبت
 
نظر شما
نظر شما
نام:
*
ایمیل:
محدوده سنی:
*
متن:
*
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*